📖خلاصه داستان:
عمو جِد، عموی پدر سارا، تنها آرایشگر سیاهپوست کشور بود. او قلب مهربان و لبخندی گرم و رویایی هم در سر داشت. آنها در دهه 1920 در قسمت جنوبی آمریکا یعنی جایی که اکثر مردم روی زمین های اجارهای کشاورز بودند، زندگی میکردند. عمو جد مجبور بود برای کوتاه کردن موهای مشتریانش به سراسر کشور مسافرت کند. او تا زمانی که توانست یک سلمانی برای خودش باز کند زندگی کرد. اما این کار مدت زیادی طول کشید و اتفاقاتی مانند بیماری سارا و ورشکستگی بانکی که عمو پولهایش را در آن میگذاشت، همگی باعث به تعویق افتادن آن شدند.