متین پسربچهای است که بیش از هر چیز در دنیا عاشق ماشینهاست. از مدلهای کوچک و رنگارنگ گرفته تا ماشینهای مسابقهای بزرگتر که کل اتاقش پر از ماشینهایی است که با عشق جمعآوری کرده. هر کدام را نامی گذاشته و با وسواس از آنها مراقبت میکند.
در روز تولدش، پدربزرگ مهربانش، جعبهای کوچک و بستهبندیشده به او هدیه میدهد. متین با ذوق فراوان جعبه را باز میکند. و درون آن ماشینی میبیند که تا به حال مثلش را ندیده بود. رنگی عجیب و درخشان، خطوطی نرم و چشمهایی که انگار زنده بودند. اما درست همان شب. ماشین اسرارآمیز بدون هیچ نشانی ناپدید میشود!
متین غمگین میشود و تصمیم میگیرد هر طور شده آن را پیدا کند. در مسیر جستوجو با پسربچهای دیگر آشنا میشود. که کامیونی قدیمی و زنگزده دارد. آن کامیون چندان زیبا نیست. اما صاحبش با عشق از آن مراقبت میکند. متین اول کمی او را مسخره میکند. چون ماشین خودش بسیار خاص است. اما کمکم یاد میگیرد. که درخشش واقعی فقط در ظاهر نیست. مدتی بعد کامیون کوچک هم به شکلی مرموز ناپدید میشود. و به جمع ماشینهای اسرارآمیز میپیوندد.
حالا متین درمییابد که این ماشینها شاید بیشتر از آنچه فکر میکرد. «زنده» باشند. وسیلههایی برای یاد دادن درسهایی از زندگی. صبر و بخشش. او که ابتدا خشمگین بود. بهتدریج یاد میگیرد ببخشد. پدربزرگش را بهخاطر رازی که نگفته. دوستش را برای حرفهایی که زده. و حتی خودش را برای احساسی که باعث دور شدن شادیاش شد.
و از آن روز، متین یاد گرفت که بعضی چیزها اگرچه از پیش چشم ما ناپدید میشوند. اما در دل ما باقی میمانند. درست مثل مهربانی و بخشش.
مناسب 9 تا 12 سال
